آواز دیرین
تا به کی در خواب شیرین , کیش ظلمت کرده تحسین
گشته بر پا ای دلیران , داده سر آواز دیرین
خسته ام از این تباهی ، خسته از آن داغ و نفرین
خسته از آن بیصدایی ، از سکوت سرد و سنگین
خسته از دیوار و زنجیر ، خسته از انکار و تلقین
خسته از بیماری و جهل ، خسته از افکار ننگین
خسته از غارت و کشتار ، خسته از دستان خونین
خسته از بند و شکنجه ، خسته از هر دار چوبین
خسته از آوار و آزار ، در پی یک لحظه تسکین
خسته از این ترس و وحشت ، در پی یک لحظه تضمین
خسته از بیکاری و درد ، مانده تنها مانده مسکین
خسته از عمری تباهی ، مانده نالان مانده غمگین
تا به کی در خواب شیرین , کیش ظلمت کرده تحسین
گشته بر پا ای دلیران , داده سر آواز دیرین
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مهر ماه ۱۳۹۱
Comments