آموختم
من ز نفرت گم شدم در کوره راه
من ز مهر آموختم آغاز را
آسمان چون پر ز اسرار و فریب
از زمین آموختم هر راز را
در سکوت ننگ بار بند خویش
من ز سنگ آموختم پرواز را
هر کجا از قصه آزادگان
من ز درد آموختم آواز را
در دل دریای حسرت بیگمان
من ز موج آموختم هر ناز را
گر گذشتم من ز جهل دره ها
دانش است پل ، صد درود پل ساز را
زیر پای دولت سربازها
من ندیدم چهره سرباز را
زخمی ام از تیر نادانی و جهل
من ندیدم از چه تیرانداز را
جنگ قدرت دیدم و مرگ بشر
سنگسار، اعدام ، اتاق گاز را
من ز نفرت گم شدم در کوره راه
من ز مهر آموختم آغاز را
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ١٣٩٢
コメント