top of page
Search
laksariamir

گلرو

گلرو بنشسته اگر بسی و خم نیست به ابرو برخاسته از جا همه طغیان شده گلرو آزاده دلان را چو شد او یار و سخنگو پر گشته هوا زین همه آزادگی او این دم پی جانش شده این حاکم پر رو چون گرگ پلیدی که بیفتد پی آهو این لحظه که میهن شده هر سو به تکاپو بر ماست که بر پا شده گردیده بلندگو در این همه ظلمت تو مپرس مهدی من کو گر مهدیه ها آمده هر سو شده خوشبو پایان سیاهی شده نزدیک ز هر سو بر پا شده بر درد وطن گر شده دارو بر پا چو شود هر طرف آزاده و دلجو در بند نماند دگر آزاده چو گلرو ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آذر ۱۳۸۹






1 view0 comments

Recent Posts

See All

نیکا

Comments


bottom of page