روز پزشک - زادروز پورسیناست
روز پزشک خجسته. این روز, زادروز پورسیناست, در اول شهریور پورسینا یکی از بزرگترین و پر تاثیرترین دانشمندان ایران و جهان مژده دارم من کنون...
Amir Laki (AHLI)
روز پزشک خجسته. این روز, زادروز پورسیناست, در اول شهریور پورسینا یکی از بزرگترین و پر تاثیرترین دانشمندان ایران و جهان مژده دارم من کنون...
روز پزشک بر همه پزشکان پاک و انسان دوست و پرستاران جان بر کف و همراه در راه انسانیت ,خجسته این روز, در اول شهریور, زادروز پورسیناست, یکی...
شمر گر بود در جنایت یار و همراه یزید این زمان هم دزد و جانی هست و هم اهل خرید گرچه یک شمر هست قدیمی و یکی هم هست جدید هر دو هستند دولت و...
شهریورگان-آذر جشن گرد هم آییم کنیم یادی ز جشنی از دیار جشنی از ایران زمین از کیش و آیین ریشه دار روز و ماه چون گشته همنام , گشته جشنی...
من در این تصویر تاریخی ز دارا و ندار دیده ام فصلی ز رنج و فقر و بی رنگ بهار دیده ام من کودکان کار و دردی ریشه دار دیده ام راه تباهی را که...
با پوزش, تصویر از دوستی رسید, لحظه ای خشکم زد که در راه ایمان تا به کجا رسیده ایم .... خدا را شکر که در این مملکت ایمان هنوز هست نه آن...
رازی هر روز به یاد وطن است آوازی امروز به خاطر آوریم از رازی در علم پزشکی و ز داروسازی همواره رسید به رتبه ممتازی با مردم درمانده و با...
سیزده آگست , ۲۳ مرداد (در سال کبیسه ۲۲ مرداد) روز جهانی چپ دست هاست چپ دستم منم باهوش و چپ دستم ز کار سخت کجا خستم رسید چون روز چپ دستان...
به نام چپ و راست یا مذهب و شاه به پا کردیم صد اردوگاه به دلخواه نیامد گاه آن تا گشته همراه ؟ خرد باشد و مهر تا هر چه خودخواه اهلی...
در کتاب درد و غم هر جا زدم برگی ورق گفته شد باکی به دل نیست چون خدا هست جای حق گر خدا در جای خود ماند و حق ماند رها میشود بهتر ثبات این...
آن کلیدی را که دادم قول من بر مردمان کرده ام در عمق جان خود ز هر کس من نهان کی توانم من گشایم مشکلی را این میان چونکه گم شد آن کلید با...
نوید افکاری, کارگر, کشتی گیر, و قهرمانی دیگر از کشور ما که اعدام شد افتاده به جان پاک او چون ماری از پاره جان گرفته تا اقراری کشتند اگرچه...
دیگر چه جای سخنی هست از مکتبی که از چهره دختران بر روی کتابهای درسی کودکان در وحشت است جرم است که ما زن باشیم در کشور من ایران , جرم است...
از من مپرس از من مپرس , از این درد ریشه دار مپرس از پیچ و خم زندگی ناگوار مپرس از مرگ شکوفه در فصل بی بهار مپرس از این هوای آلوده از مرگ...
ویکتور خارا قلم در دست لرزانم ، بجوید سقف دنیا را که یابد آدمیت را ، ز انسانی چنان خارا در این دنیای تاریکی ، پر از نفرت و بس تارا نشانم...