هیجده تیر
۱۸ تیر ------------ مردان و زنان هر چه جوان است و یا پیر دل ها همه بشکسته و مردم شده دلگیر هر کس شب و روز در پی نان است که شود سیر تا کی...
Amir Laki (AHLI)
۱۸ تیر ------------ مردان و زنان هر چه جوان است و یا پیر دل ها همه بشکسته و مردم شده دلگیر هر کس شب و روز در پی نان است که شود سیر تا کی...
تنها نباشد من به پا هستم که دیگر کودکی تنها نباشد تا که دیگر کودکی تنها در این غمها نباشد تا که دیگر دست ناپاکی بر این جانها نباشد تا که...
همیاری یاران همه گرد آمده تا کنون کنیم همکاری هم میهن ما چشم به راه که شاید آید یاری یک سوست پر از ناله و رنج است و یا بیماری یک سوست...
دختر افغانی ساکت منشین برجا , ای محفل انسانی بنگر که چه ها کردند با دختر افغانی گر دیده جنایت را , گر شاهد هذیانی ساکت منشین بر جا , بر...
آب نداریم در کشور پر نفت چرا آب نداریم چشمان به در اما به دلی تاب نداریم هستی شده کابوس دگر خواب نداریم تاریک و سیاه است و مهتاب نداریم...
ناموس جاهلی هر کجا با نام ناموس بر زنان ظلم است ولی کی ز نامردان عالم بشکند هرگز دلی گه به نام پاکی و ناموس و نام افتخار یا به نام خطبه...
ناصر حجازی ز ورزشکارها هر جا که بودند کجا بودند به از تختی ، حجازی بسی همراه باد از جا پریدند کشیدند آب ز هر سو جا نمازی شدند همبازی و...
لپا سوتزارا رادیچ ای بس که ماندگارند , همواره مانده در یاد آنان که گشته از جان , آزادگی و فریاد لپا سوتزارا رادیچ , آزاده بود که جان داد...
هر جنبش زنان، از آزادگی و انسانی همواره یاد آورد , از آذر درخشانی رفتی کنون و همرهان نشسته به سوگ همواره در سینه آزادگان تو میمانی اهلی...
تقی خان کبیر -------------- چون بیاد آریم ما میهن پرستان دلیر کی بیابیم ما کسی را چون تقی خان کبیر کشور ایرانزمین را گشت او روزی وزیر...
میرزا فرزند به میرزای بزرگ در گیلان یونس، شده میرزا ، ولی کوچک خان این زاده رشت که بود ز گیلک مردان در مدرسه آموخت ز دین و قرآن وان کرده...
تشکل کارگری چاره ما بدست ماست به خود کنیم گر نظری تظاهرات و اعتراض ، تجمع کارگری اگر که صیاد تویی ، رفته گری ، پیشه وری زحمتکش و کارگری ،...
حال پناهنده چه میدانی تو از حال پناهنده ، چه میدانی؟ ز هم میهن که در غربت در آزار است چه میدانی برون از آن سیاهی ها ، بسویی چون گریزانی...
کاظمینی بروجردی اگر هست کاظمینی بروجردی به زندان بیاد آریم که او هم بوده آزاده و انسان لباس شرم را از تن برون کرد او ز طغیان که تا بی...
کشتار هر آنچه که باور تو هست و معیار ننگ است به تاریخ بشر هر کشتار گه بوده به نام دین ، نژاد و پندار گه بوده سیاستی جهان خوار در کار بس...
رنگ از داستانهای جان و خرد شبی در محفلی شد گفتگویی سخنها شد ز رنگ و بی وفایی در آنجا گرچه بود مرد سیاهی کسی میگفت سخن با خود نمایی سپید...
دارا و ندار من نمیدانم که غمگین است و یا هست خنده دار داستان این شکایتهای دارا و ندار هر دو دارند درد دلها ، سالهای آزگار یک پی نان است و...
انتخاب گاه عمری میرود در جستجوی یک جواب میرسد روزی ، زمانی تا کنیم ما انتخاب گاه میجوییم جواب در لابلای یک کتاب نقشه ها داریم و ای بس...
برف یا یخ برف میبارد و هر سو شده سرمای شدید برف میبارد و شادم من از آن برف سپید بنشست بر سرهر شاخه و بر روی حیاط دانه دانه ، ز کجا آمد و...
جنس زنم ناپاک پلید که دست زدی بر تن من بر ریشه و اندیشه و بر خرمن من خون میچکد از دست پلیدت این دم دستت چو دریده اینچنین دامن من خونین...