روسری
روسری بی حجاب من هر چه باشم زشت و زیبا یا پری گر ندارم روسری کی هست سزایم تو سری گر که فحشا هست و بینی من روم در بستری بی حجابی نیست، فقر...
Amir Laki (AHLI)
روسری بی حجاب من هر چه باشم زشت و زیبا یا پری گر ندارم روسری کی هست سزایم تو سری گر که فحشا هست و بینی من روم در بستری بی حجابی نیست، فقر...
روز کارگر ز نیرو و توان کارگرها ز ماهی گیر و دهقان ، پیشه ورها ز کار کارگرها ، برزگرها همه زحمتکشان و با هنرها جهان گشته سراسر پر گهرها...
(شیر و شغال) کسی دید شیری میان شکار که کشتش یکی طعمه بهر ناهار بخوردش پس از آرمیدن برفت و ته مانده طعمه بر روی دشت شغا لی برون آمد از...
سرمست در مه اول مه شده یادآور پیروزی حق چون نسیمی رسد هر سال که سرمست شویم کارگر ، پیشه ور و برزگر و زحمتکش گر که آزادگی است راه تو همدست...
چاره زحمتکشان چاره زحمتکشان گاهی چه هست جز اعتصاب جز تشکل ، جز تجمع ، جز به سوی انقلاب هر طرف زحمتکشان در جستجوی یک جواب تا به کی ناحقی و...
تشکل کارگری چاره ما بدست ماست به خود کنیم گر نظری تظاهرات و اعتراض ، تجمع کارگری اگر که صیاد تویی ، رفته گری ، پیشه وری زحمتکش و کارگری ،...
همبستگی آزادگان ، همبستگی زحمتکشان -------------------------------------------------- ای کارگر ، ای برزگر ، صیاد دریا و شبان ای پیشه ور،...
همبستگی جای هر خودخواهی و خود بینی و یکدندگی بر همه آزادگان یک راه هست ، همبستگی ناله ها داریم و گه بنشسته با افسردگی روز و شب گه در...
دستمزد گر که هست زحمتکشان را یک هدف حق خود خواهند و جویند هر طرف حق گرفتن سهل و آسان گرچه نیست نیست مروارید میان هر صدف کارگر هر روز و شب...
درد است ز ریشه ها گر بر سر ما رسیده این ویرانی این بوده ز خودسری و از نادانی بر سفره میهن آمدند پنهانی بیگانه ز هر طرف به این آسانی همره...
خود رو جان زحمتکش و آزاده در این ننگ و تکاپو گشته چون آن علف هرزه و بی ارزش و خودرو نه ککی میگزد از حاکم ظالم دل و اخمو نه عرق کرده ز شرم...
دین و دولت را چو دارا زد به جیب کارگر باید که با ایمان ، نجیب چون به پا خیزیم به این بند و ستم ما رها گردیم کجا هست این عجیب اهلی
یک خانواده در بند این قصه را که گویم ، غم در هوا پراکند یک خانه گشته پر درد، یک خانواده در بند پدر کنون به تبعید ، از کودکی چه ها دید...
طبرزدی ----------- حشمت طبرزدی را کیست این دم مددی؟ روز و شب در بند ، یاران ، نیست گویی احدی بس و بسیارند در بند ، نیست حد و عددی مانده...
چرا ما برده از یاد ای بسی را عذاب و درد و رنج بی کسی را چرا ما برده از یاد درد زندان چو نوشین و سهیلا اقدسی را اهلی دوشنبه, ۱۰ آذر, ۱۳۹۳...
تا کی همه زندانی هم میهن ایرانی , تا کی همه زندانی در خاک فراموشی , گمگشته به آسانی تا کی شده انسانها , بازیچه و قربانی در چنگ پلیدی از...
سوختم گرچه دانم میهنم سوزانده ، ویران کرده اند من نمیدانم چرا در این میان من سوختم آمدم در زندگانی راز خلقت بشنوم هرچه راز زندگی بود این...
دم مزن از پرواز روزی که شکنجه گر دهانش شد باز چه چه بزند چو مرغکی در آواز باید که بپرسی که چه کرد با مرغان پرواز چرا ربود ز کفتر یا غاز...
فریادم کن نوروز رسید بیا دمی یادم کن ویرانه ظلمتم تو آبادم کن بر مهر تو تشنه ام کنون هم میهن یک جرعه ز مهر بیار و معتادم کن سرسخت شوم ز...
ما را ز چه ترسانی ای قاصد شیطانی ما را ز چه ترسانی از ترس تو کی بشکست , این حلقه انسانی با نام خدایان گر, آورده تو فرمانی آورده چرا هر دم...