اینشتن
یک جا سخن از پنج تن است و مذهب یک جا سخن از اینشتن است و مکتب دانش چو نبود خلاصه سازم مطلب زحمتکش و آزاده همیشه در تب اهلی
Amir Laki (AHLI)
یک جا سخن از پنج تن است و مذهب یک جا سخن از اینشتن است و مکتب دانش چو نبود خلاصه سازم مطلب زحمتکش و آزاده همیشه در تب اهلی
روزی که دنیا آمدم روزی که دنیا آمدم از مذهب بابا شدم بی دین و مذهب آمدم از مذهب آنجا شدم من عابد سنگی سیاه یا بس دگر بتها شدم از مکتبی از...
ما نفهمیدیم گناه خود در این شهر خراب هر چه گفتند گوش کردیم گرچه ماندیم بی جواب ما حرام هستیم و شیطان هست پر از عطر گلاب میشود حاکم و سهم...
روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سیداحمد کسروی، مورخ، زبانشناس و از رجال فکری و فرهنگی معاصر همراه حدادزاده، منشی و محافظ خود در شعبه ۷ بازپرسی...
تنها نباشد من به پا هستم که دیگر کودکی تنها نباشد تا که دیگر کودکی تنها در این غمها نباشد تا که دیگر دست ناپاکی بر این جانها نباشد تا که...
به قدرت آمدند با دام دین و نام دجال گرفتند قلب آزادی و استقلال به چنگال به نام یاوری بر مردم بی چیز و اطفال نمودند جیب و کیسه پر ز بیت...
همیاری یاران همه گرد آمده تا کنون کنیم همکاری هم میهن ما چشم به راه که شاید آید یاری یک سوست پر از ناله و رنج است و یا بیماری یک سوست...
دختر افغانی ساکت منشین برجا , ای محفل انسانی بنگر که چه ها کردند با دختر افغانی گر دیده جنایت را , گر شاهد هذیانی ساکت منشین بر جا , بر...
ناموس جاهلی هر کجا با نام ناموس بر زنان ظلم است ولی کی ز نامردان عالم بشکند هرگز دلی گه به نام پاکی و ناموس و نام افتخار یا به نام خطبه...
لپا سوتزارا رادیچ ای بس که ماندگارند , همواره مانده در یاد آنان که گشته از جان , آزادگی و فریاد لپا سوتزارا رادیچ , آزاده بود که جان داد...
اندک اندک من و تو زمزمه آغاز کنیم همه فریاد شویم و دل خود باز کنیم و اگر در ره آزادگی همراه شویم برسد موسم آزادی و پرواز کنیم اهلی
گر دیو برون رود فرشته ز در آید باید که فرشته را بپرسی که چه خواهد گه دیو گهی فرشته ، انسان همه زاید امید که انسان ز در آید و که پاید اهلی
دولت و دین چو همدست ای بیخبر چه گویی , دولت به فکر ما هست کی میرسد رهایی , دولت و دین چو همدست از آسمان چه گویی , هر سو چو بوده بن بست...
آتشی در زیر خاکستر به پاست ------------------------------------- گرچه این دم میهن ما در سیاهی مبتلاست عهد ظلم حاکمان هم عاقبت چون خاک...
تقصیر این و آن نیست ایران سرای مهر است ، وین مهر را کران نیست بر جانیان و دزدان ، جایی در این مکان نیست با نام دین و مذهب ، این ظلم حقمان...
نشسته در کمینم گرگی که نشسته در کمینم افسوس که بوده همنشینم بسیار دریده من غمینم شد نوبت من که جانشینم در این ره خاک نازنیم من نه اولین...
بدگمان گه به نام میهن و گاهی به نام دوستان دست خود را میفشاریم بر گلوی دیگران هر کسی خائن بنامد دیگری را را این میان شاد باشند چونکه...
خود فریبی گر کنیم آسان زند کس گولمان خوش به پروازیم ندانیم کیست چون بر کولمان رفته آزادی ، شرف ، انسانیت ، هر آبرو ما چه خوش هستیم که بر...
من نمیخواهم کسی از من نگهداری کند یا که بر من مهربانی ها و یا یاری کند تا نشستم، چون به جا هست دولت این ظالمان کی رسد از دست یزدان هم که...
سال نو هدیه میخواهیم و دنبال خرید و مال نو میشویم شادان چو آید بار دیگر سال نو کهنه را ول میکنیم گردیم چو ما دنبال نو میخریم شاید کلاهی...