نژاد در کار نیست
در دل ما کودکان رنگ و نژاد در کار نیست بین ما نفرت و نادانی چنان دیوار نیست کس ز همبازی خود در شرم و یا بیزار نیست در میان ما کسی شایسته...
Amir Laki (AHLI)
در دل ما کودکان رنگ و نژاد در کار نیست بین ما نفرت و نادانی چنان دیوار نیست کس ز همبازی خود در شرم و یا بیزار نیست در میان ما کسی شایسته...
آمدند محکوم کردند چونکه بوی گل به دستم داشتم گل نچیدم بوی گل بر دست دارم چون گلی را کاشتم هیچکس اما نمیجوید کسانی را که پرپر کرده گل زین...
با سراپای وجودم شاکی ام از ستمها ، جهل و کشتار، شاکی ام با سراپای وجودم ، شاکی ام از من این دم بر تو اقرار شاکی ام بشنو این دم از سرودم...
گر خدایی هست یا نیست ------------------------------- چون سخن گفتن از ایزد ، یا خدا دشوار نیست هر زمان در دست حاکم ها به جز ابزار نیست گر...
بار اول رفته بودم حج که دیدم خانه ای بار دوم من خدا دیدم شدم پروانه ای بار سوم من ندیدم آن خدا و خانه را درد و رنج دیدم شدم در خاک انسان...
کودک آزاری مکن گر خود هستی ناتوان از من نگه داری مکن بی گناه و بی پناهم بر من آزاری مکن صحبت از مهر و محبت یا وفا داری مکن اشتباه است خشم...
گر گرسنه مانده گجشک مرگ هست در انتظار مرگ هست در انتظار جوجه های بی قرار گر بترسند از مترسک ها و هر دم در فرار نسل گجشک ها به باد است و...
گناه میرویم با چشم بسته گر لب کشتار گاه تا نگردیم ما خردمند هست این از ما گناه کی نیاز است دشمن ما گرد آرد یک سپاه گر که ما نادان نشینیم...
در اینجا یا در آنجا در آمریکا یکی کشتند تو گویی انقلاب است در ایران میکشند هر روز و میگویند ثواب است در اینجا حق پرسش نیست و یا حق عدالت...
در عجب هستم از آن آیین و دین مردمان سر بریدن را چو راه حق بدانند هر زمان چون به دین آیی برند سر ، آلتی از کودکان گر برون از دین جدا سر از...
گاه شاد هستیم ز آیین و ز سنتهای دور گاه ناشادیم چرا شد سهم ما آیین زور به خرد را پیشه سازیم و کنیم ما انتخاب هر چه در آیین ما هست از تولد...
مادر فداکار در زندگانی بسیار ، بر جان بیاید آزار مرحم به زخم جان هست ، یک مادر فداکار بر روح و جان خسته ، هر دم شود پرستار در سینه خود...
آنکه دارد از تلاش و کوشش خود ادعا آنکه دارد انتقاد از دیگران در هر کجا باید از او ما بپرسیم این جدا کردن چرا کی از او سودی رسد گر مانده...
قربان قربان کردن کجاست رهی از انسان کی هست روا, کنیم کسی را قربان قربان کردیم زنان برای مردان قربان کردیم به زیر پای سلطان خود خواهی و...
حسود چیست در زندگی ات تیره تر از رنگ حسود آنچه کرد تیره شب و روز تو را عشق نبود از حسادت شده انسان همه در آتش و دود همه سوزانده و سوزد ,...
دریاچه شد پاسارگاد ارومیه ، مهارلو ، دریاچه های برباد خشکیده گرچه اما ، دریاچه شد پاسارگاد شرم است که میهن پر شد ، از هر ستم و بیداد...
نانت از نادانی است من چه فهمانم تو را گر نانت از نادانی است گر که نادان حاکم است دانا ولی زندانی است کی روی در راه سخت و راه آزادی و حق...
بهشت ---------- مردم از آغاز خواهان جواب و مبتلا تا که راز زندگی گردد به آنان برملا سرنوشت من چه باشد از خدا و از قضا؟ میروم من در بهشت...
بر ما سواری میکند بر خدا دل بسته بودیم ، منتظر ، بر ما چه یاری میکند کس نداند کی شود بیدار و بر ما کردگاری میکند هر ستمگر هم به نامش سهل...
خاک برسر میشویم عاشق میهن ، برایش سر و پیکر میشویم پر ز شرمم گرچه وقتی خاک برسر میشویم تا که غرقیم در خرافات ، غرق نادانی خویش همچنان...