اتحاد رهروان
اتحاد رهروان --------------- گرچه داریم راه و فکر خود همیشه ما به جان اتحاد در عمل را هست نیاز در این زمان گه سخن از مصر و تونس هست و...
Amir Laki (AHLI)
اتحاد رهروان --------------- گرچه داریم راه و فکر خود همیشه ما به جان اتحاد در عمل را هست نیاز در این زمان گه سخن از مصر و تونس هست و...
بذر ماه بهمن بود در یک سوی دهر جنبشی آمد به جان در کوه و شهر با امید از یک تغییر بر ضد جبر کاشتند در خاک آن جنگل ز بذر در پی پیروزی مردم...
اعدام --------------- در جهان آدمیت نیست تردید و گمان نسل انسان را سیاهی همچنان اعدام نیست نیست هرگز تیره تر از کشتن و آزار جان از شکنجه،...
نشانی از تمدن نیست اعدام ------------------------------- ز تاریخ بشر از دیر ایام همیشه زندگانی نیست در کام گهی دریا ی بی موج است و آرام...
قفس آزادگان در دل آزادگان کی باشد آرامی به کس زادگاه و میهنت چون گشته همچون یک قفس گرچه اکنون این پلیدان خون مردم میمکند وقت آن آید که...
راه چاره اگرچه قلبهامان در سیاهی گشته این دم پاره پاره بدست ما و بر ما هست همیشه راه چاره شنیدی گر تو ناپاکان سخن گویند ز بالای مناره و...
یک طرف لرزد زمین از اتحاد رهروان یک طرف آزادگیست چون بالهایی پر توان در نبردم چون به دریا و زمین و آسمان ناوگانی از خرد تابد به راهم هر...
حیران شدند آمدند ایران تماشا گرچه بس حیران شدند چون نفهمیدند که مردم از چه نامیزان شدند سوی مسجد آمدند تا دیده مردم در دعا صد عجب آنجا...
شرکت نکن گرچه وقت انتخابات است ولی وحشت نکن بر حذر باش از فریب وحیله ها شرکت مکن گر هدف از انتخاب خوب و بد داری به دل میهن ما را اسیر دست...
رنگین کمان ( ازداستان های جان و خرد ) ------------------- بود روزی روزگاری یک جوان در پی آینده در راهی روان هر کجا پرسیده بس از این و آن...
به چه میاندیشی؟ به چه میاندیشی، تو در آن لحظه ناپاک تجاوز و شکنجه ، به چه میاندیشی هرچه هست باور تو ، به چه میاندیشی ز کدامین کیشی تو اگر...
دهه زجر در دوازده بهمن و از بازی دهر آغاز شد آن سیاهی و دهه فجر کی دید کسی به خواب ، از آن همه زجر فحشا و شکنجه , دار و بیماری و فقر...
ولایت پر است هر سو تباهی و جنایت سخن با من نگو از این ولایت فقیه است حیله کار و بی کفایت و جمعی سودجو هم در حمایت ز هر سو هست صدایی از...
ندا آقا سلطان --------------------- به ناگه در کنار راد مردان ندای غرش آمد همچو شیران به پا یک شیرزن ، پر خشم و غران به امید رهایی از...
برهنگی گر مرا بینی برهنه ، نیست از دلدادگی چونکه دلداری ندارم من به جز آزادگی گر مرا بینی برهنه ، نیست از دلمردگی زندگی خواهم و جویم با...
نمیترسم، نمیترسم نمیترسم، نمیترسم، چو سرها بوده بر دار نمیترسم ، نمیترسم ، چو خلقم شد گرفتار نمیترسم ، نمیترسم من از اعدام و سنگسار...
اشک تمساح هست و بس در میان ظالمان هم گاه غمگین است دلی اشک میریزد ولی این اشک تمساح هست و بس گرچه بینی ظاهری رنجور و زخمی ، در عمل چهره...
کیست در خواب و خیال تو چه دانی که منم مانده در این خواب و خیال گر که عمری ست جهان در پی رویا ی محال تو چه دانی که خیال است تو را یا که...
شمارش معکوس در راه رها گشتن از این دست تجاوزگر ناموس پایان تباهی شده نزدیک، شمارش شده معکوس این دم به صدا آمده هر سو اگر از ناله ناقوس در...
چندم در این غوغا چو هر کس میشود گم پریشان گشته در هر گوشه مردم یکی گوید ز اول یک ز دوم دگر گوید مهم است بیست و پنجم یکی گوید که اینست...