نماز جمعه ای در کهکشان
آرزوی من نبود تا گشته آزاد این جهان یا که بینم روی مهدی چون رسد آخر زمان آرزوی من نبود از روستایم این میان آرزو دارم نماز جمعه ای در...
Amir Laki (AHLI)
آرزوی من نبود تا گشته آزاد این جهان یا که بینم روی مهدی چون رسد آخر زمان آرزوی من نبود از روستایم این میان آرزو دارم نماز جمعه ای در...
تا محرم گردد ما منتظریم که تا محرم گردد تا موسم درد و غم و ماتم گردد تا ملت درمانده و مومن هر جا از یاد برد ز فقر و همدم گردد از ترس و...
ظالمان در بزم عاشورا و ملت در قفس جهل باورهای دین چون پشکل اینان چون مگس لحظه ای لبخند به لب دارند و گریانند سپس اشک میریزند ولی این اشک...
کاش به جای نسخه پیچی برای آزادگان چشمها را باز کنیم ... بیحالم یک وعده غذا نخورده من بیحالم آزاده درون بند و من مینالم در دیده خود...
ما را چه شد عشق میهن پس چه شد دلدارها مهر انسانی چه شد غمخوارها بند و زندان است و بس کشتارها بس دلیران وطن ، بر دارها پر شد از فقر و پر...
سه تار مو بیدار شدم سه تار مو بر سر بود خوشحال شدم و بافتم مو را زود روزی که گذشت و تار مویی افتاد خوشحال شدم دو تار مو چون موجود از فرق...
همگامی و خرد را ، گر کرده راه و پیشه عمر سیاهی و درد ، ما بشکنیم چو شیشه سرتاسر دیارم ، در شهر و کوه و بیشه گر متحد ، خردمند ، گردیم به...
صمد بهرنگی دردوم تیرماه 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود. پدرش کارگری فصلی بود که اغلب...
چشم زخم چشم زخم از دور ایام چون طلسم است در جهان دور باید چون بدارد هر چه بد هست دیدگان چشم بدچون مانده دور از ما و فرزندانمان ما بمانیم...
نهاد بر علیهه هر چه ناحقی و هر چه نارواست هر کجا بر پا کنیم از اعتراض ما یک نهاد هر کجا باید نهادی ساخت بر ضد ستم بر علیهه فقر و بیکاری و...
بر ما سواری میکند بر خدا دل بسته بودیم ، منتظر ، بر ما چه یاری میکند کس نداند کی شود بیدار و بر ما کردگاری میکند هر ستمگر هم به نامش سهل...
کاسب ایمان چه آسان با ریاکاری غنود باور ما را چو دزدید ما کماکان در سجود هر کجا پر کرده جیب درها بروی خود گشود سهم ما ویرانی و مرگ بود و...
راز نهان هر کسی در سینه پنهان کرده رازی بیگمان ای بسی هم راز پنهان هست ز مردم در جهان گرچه بس اسرار عالم هست به جا در کهکشان ای بسی گردد...
دیوار زنی لخت شد و ایران گشته بیدار و خبردار ولی لخت کرده ایران را کسی کی گشته بیدار نماند نانی به روی سفره مردم مانده بیکار و راه...
گر خدایی ساختی ای بت پرست میشوی آسان ز جادویش تو مست گر بسازیم از هوا ما خانه ای میشویم بیخانمان و برشکست اهلی
گه به امید بهشت و گه ز ترسی از گناه باوری سازیم و دنبالش بیافتیم ما به راه دیدگانت گر ببندی و ندانی ره ز چاه میشود سوراخ بد بویی برایت...
بر چسب --------------- چو آمد لحظه ای آزادی خلق به پا شد حیله ها و دوز ناحق به ناگه فتنه بر پا شد ز هر سو به پا از فتنه ها شد بر بدن مو...
فانوس گفتنی ها دارم اینجا بیگمان ای بس از ایران و ای بس از جهان از دو بیتی ها و تا آوای مهر یا که از جان و خرد دارم نشان ترس و نادانی...
جهل و بند ریشه ها از ستمهای نهان در جهل و بند ریشه ها کی رها مانیم و کی راهی به جز اندیشه ها گفته اند در روز پایان جهان و انتها میرویم ما...
مقیاس حق هست دامی در جهان ما برای مرد و زن چون فتادی اندر آن ، معیار عالم گشته ' من ' چون منم بهتر ز هر کس ، دیگرانند نا بجا نیست بهتر از...