فریادم کن
فریادم کن نوروز رسید بیا دمی یادم کن ویرانه ظلمتم تو آبادم کن بر مهر تو تشنه ام کنون هم میهن یک جرعه ز مهر بیار و معتادم کن سرسخت شوم...
Amir Laki (AHLI)
فریادم کن نوروز رسید بیا دمی یادم کن ویرانه ظلمتم تو آبادم کن بر مهر تو تشنه ام کنون هم میهن یک جرعه ز مهر بیار و معتادم کن سرسخت شوم...
کجا جنس زنی؟ ای که در ظاهر تو هم میهن و هم جنس منی گر که همراهی به نامردان کجا جنس زنی ؟ کی شود برحق مرام و مکتبی با حرف زور تا به کی...
آذرم درد هم میهن چو این دم من به یادم آورم من هم امروز با تمامی وجودم آذرم پاره های جان تو گم گشته در آوار غم من در این دنیای درد و غم تو...
انتخابش با شماست گر تو دانی از شکنجه ، گر صدای ناله هاست گر تو میدانی که کشتار و تباهی نارواست فقر و بیماری و بیکاری نصیب بی نواست ای بسی...
ز درد هموطن ز درد هموطن جان و دل من پر ز دردست چه بنشستم اگر هم میهن از جان در نبردست در این اعدام و سنگسار طبیعت چون خدا نیست به زیر سنگ...
گفتند بمیرید و مردیم گفتند بلا خشم خدا هست به ما گرچه کریم است گفتیم که شکرش ز بلا ها همه افتاده و مردیم گفتند که مردان خدایند شدیم ما...
تا ابد در جهان ما نبردی ماندگار است تا ابد جنگ نادان با خردمند جنگ جهل است با خرد من نمیدانم چه فردا روزگارم میشود زندگانی گر چو دریا هست...
با هم بسازیم خانه ات از زمین و آسمان چون غرق خون کاشانه ات دست در دست هموطن از نو بسازیم خانه ات هر زمان در جان و دل داریم چو از افسانه...
معلول نبودیم ایکاش شویم علت این زندگی خویش چون انگل و درمانده و معلول نبودیم ما زنده و این زندگی است قابل دنیا در دیده کس گرچه که مقبول...
تا کی تا کی ؟ بنشسته رسد عدل خدا تا کی تا کی تا آنکه رسد نوبت ما تا کی تا کی امید به دل بسته که اصلاح کیم درد این ریشه درد داده جلا تا کی...
قدرت لبخند پر هست ز توانایی و قدرت چو در عالم نادیدده نباید که گرفت قدرت لبخند در پوست نگنجد ، چو خوش از لحظه دیدار آن لحظه که دلداده رسد...
سیزده بدر مردم پر شور و شرر ، با هم بریم سیزده بدر دعای ما نبود شوهر ، دعا نبود ز سیم و زر دعای ما به زندگیست ، نبایدش کنیم هدر دعا به...
پدر هستم گهی من کارگر هستم ، گهی من پیشه ور هستم گهی صیاد دریایم ، و گاهی برزگر هستم گهی بی چیز و رسوایم ، و با درد کمر هستم عرق ریزم و...
دعای سیزده دلم خواهد در این روز بهاری بیاد آریم شکوه سبزه زاری به یاد میهن و با بی قراری به قلب عاشقان آریم شراری چو بگذشت سیزده روز از...
نوروز رسید نوروز رسید گرچه بهار همره ما نیست عید است ولی بوی بهاری به هوا نیست آیین کهن مانده و برجاست همیشه پر گشته سیاهی کنون شور و صفا...
خانهتکانی یکی از آیینهای نوروزی است و اغلب مردمی که نوروز را جشن میگیرند این آیین را دنبال کرده اند. . در این آیین، در آستانه فرا...
عیدی دوست دارم عید نوروز تا که آید شهرمان هر طرف دارد برای من چو صدها ارمغان گرچه گه برجا بمانم ناتوان و بی امان بویی از شیرینی تازه دهد...
ساز و قلم قلم و ساز به دستم دارم تا پیامی به شما بسپارم قلم از ساز دمی رقصان است ساز اما ز قلم گریان است لحظه ای چون بگشایم من بال ساز...
دردی سنگین یک بار دگر نشسته ام بس غمگین یک بار دگر به یاد دردی سنگین مردم همه خسته دل و هستند مسکین دلها همه غرق خون و عمری چرکین عمری ز...
چه آید بر سرم من نمیدانم ز فردا تا چه آید بر سرم من نمیدانم که خواهد رفت که ماند در برم من نمیدانم که گردد دشمنم یا یاورم در مسیر زندگانی...