تصویر پیش از اعدام
تصویر پیش از اعدام همواره مانده در یاد ، تصویر پیش از اعدام آن دم که گشته آزاد ، بر جا همیشه پیغام آزادگی شد استاد ، جان کرد به ره چو...
Amir Laki (AHLI)
تصویر پیش از اعدام همواره مانده در یاد ، تصویر پیش از اعدام آن دم که گشته آزاد ، بر جا همیشه پیغام آزادگی شد استاد ، جان کرد به ره چو...
سعید متین پور صدایش میرسد در گوش از نزدیک و از دور اگرچه این زمان در بند و زنجیر است متین پور برای دادخواهی ، حق یکسان ، شد پر از شور...
هوا یخ زد زمین یخ زد ولی کی یخ زد این گور که از آن زنده میماند درون سینه ام شور سپیدی هر کجا حاکم شد ، اما از سیاهی شکست هر گوشه قلبی را...
دو چشمانم به در ماند من به بالش سر نهادم و با حسرت نگه کردم چو چشمانم گشادم اگر چه هر کجا بودم و هستم مانده یادم ولی امروز در آغوشم گرفته...
هتل اوین در این هتل ما خبری نیست ز دعوا شیرین شده لبها همه از شربت و حلوا از هم چو جدا ما نکنیم قلب عزیزان مادر پدر و همسر و کودک همه...
تا کی به پاست زنجیر، دهسال، بیست، و یا سی؟ کی میرسد خلاصی ؟ زندانی سیاسی بر ماست تا بیابیم، یک چاره اساسی آزاد باید گردد ، زندانی سیاسی...
منم نسرین منم نسرین ، منم نسرین ، اگر پرسی کجایم منم غمگین ، منم غمگین ، که نشنیدی صدایم و صد نفرین ، اگر حاشا ، کند کس ناله هایم که بی...
درویش هر دم بزند مار ولایت به کسی نیش این لحظه رسید مار زمان خانه درویش مردم همه در رنج و عذابند و دوا نیست خالی شده دلها ز امید پر شده...
من اولین ز زنها ، به دام نفرت و کین ز ماه پاک خرداد ، ز حیله های ننگین تو دست ما گرفتی ، به یاری و به تحسین به ما رسیده نوبت ، که بوده...
مزدور و اجیر به نام ایمان ، هر سو به کمین برای پاکان با تیغ سیاهی و جهالت ، افتاده چهار به جان ماکان مسموم نموده زندگانی ، ای بس شده از...
با جان خود دادند به ما ، آزادگی اعدامیان ای مردمان ، آزادگان ، یاد آوریم زندانیان یاد آوریم فناییان ، در بند تار جانیان یاد آوریم فرزند...
محمد حسین نخعی در سن ٨٥ سالگی پیرمرد بهایی محکوم به سه سال زندان! عمری گذشت و من در خیال خود دیده ام همه چیز هر خوب و بد ، زیبا و زشت ،...
فرزند من به یاد آر من مادرم به لقمان ، من مادرم به زانیار فرزند غرق خون را ، تا دیر نیست به یاد آر غمگین و دلشکسته ، رنجور و خسته بیمار...
شرم است به انسانیت و آدمها شرم است نشسته با سکوت بر لبها شرم است که پر پرشوند هر سو گلها شرم است که آزاده اسیر است تنها اهلی عیسی سحرخیز...
دشت امید پر شد از گلپونه خوب و بدی نیک نامان بس و بسیارند و مانند ابدی نامهایی چون مجید، فرزاد و شیوا ، صمدی چون رضا، احسان و نسرین یا که...
به یاد آور ز هر آزاده در این ملک زرخیز به یاد آور که در بند است کنون عیسا سحرخیز به یاد آور وزیر ظلم که با او شد گلاویز وزیری را که دندان...
علی نارویی چون جان علی بسته کنون بر مویی دریاب و بخاطر آور از نارویی هر گوشه شکسته جان و دلها از درد هر لحظه صدای غم رسد از سویی در...
دو چشمانم به در ماند من به بالش سر نهادم و با حسرت نگه کردم چو چشمانم گشادم اگر چه هر کجا بودم و هستم مانده یادم ولی امروز در آغوشم گرفته...
آزاده بیا من و تو دیدار کنیم یک لحظه بیا که یادی از یار کنیم از همهمه مهر و محبت شاید آن کس که به خواب رفته بیدار کنیم اهلی چه زیباست که...
غم است و درد و اندوه ، به هر کجا که بینی و هر طرف فتاده ، سری به روی سینی و هر کجا ستمگر ، نشسته در کمینی رسیده غم کنون بر ، سعید عابدینی...