علی حیدریان
علی حیدریان ------------- در ظلمت و تاریکی این شب بی امان پر پر شد افسوس جان پاک حیدریان از هر شکنجه و از دردهای بی کران بس داستانها گفت...
Amir Laki (AHLI)
علی حیدریان ------------- در ظلمت و تاریکی این شب بی امان پر پر شد افسوس جان پاک حیدریان از هر شکنجه و از دردهای بی کران بس داستانها گفت...
پنج تن --------- به یاد آرم در ایام جوانی ز هر سو روضه خوانی چون سخن داد ز دین و مذهب و آیات قرآن خبرها از امام و پنج تن داد گذشت عمری...
فرزاد یک سال دگر گذشته از این بیداد آزاده به یاد آورد هر دم فرزاد هرگز مبریم ز راه پاکش از یاد آزاده چو بود ، پیر و جوان را استاد همواره...
عاطفه به من بگو از عاطفه ، که قصه اش چگونه بود به من بگو که عاطفه ، اگر نبود چرا نبود بگو در این جهان غم ، که جان او کجا غنود در این دیار...
یوسف رشیدی شجاعت میان ظلمت تاریک دیوان رشیدی شد به پا همچون دلیران به دستش لوحه ای وان کرده عریان حقیقت از دل مردم در ایران ز فریادش...
فولاد غدیر هرکس که شنیده است از این ننگ اخیر داند ز جنایت و ز فولاد غدیر جانها شده شن دانه ز صحرا و کویر بی ارزش و خشکیده و گردیده حقیر...
دهه شصت ناتوانم از سخن گفتن از آن دهه شصت از غبار مرگ و نابودی که بر بامم نشست من نمیدانم کدامین درد شکسته جان من درد ماندن هست و یا درد...
نازنین حسن نیا -------------- بیا بیا ، وطن بیا به یاری حسن نیا ز کس نمیرسد ندا که بوده نازنین کجا؟ نشسته از چه در دعا چه با خدا چه بی...
این دم رسیده ظلم بر , مرضیه وفامهر ظلمت نبود همیشه ، بر دیگران و بر غیر نوبت رسد به ما هم ، روزی دگر در این سیر گر همصدا نباشیم , بر ما...
نهال عاشقیم بر زندگی و میرویم سوی کمال زندگانی میشکوفد اندک اندک چون نهال در پی مهریم و زیبایی و نیکی و جمال زندگانی را بجوییم پر شکوه...
آمنه بهرامی گر پی قصه انصاف تو از اسلامی تو بیا بشنو از آن آمنه بهرامی مرد پاشیده برویش چو اسید از جامی چهره نابود و دو چشم کور شد از...
انسانهای در بند بیا بر سینه ها مان تا نماند داغ فرزند بیاییم تا که دریابیم ز هر انسان در بند کنون در گوشه ای تار گرچه تابان چون همیشه...
ندرخانی از فاطمه، از یوسف ، از دردشان میدانی؟ کشیشی هست مسیحی، یوسف ، ندرخانی با همسرش در گیلان ، گردیده اند زندانی افتادهاند به دست ،...
منصور ----------- سخن گر از شجاعت شد و از نور به یاد آریم همیشه نام منصور که در تاریکی این عهد منفور به پا شد آن دلیر و مرد غیور به پا شد...
زهرا امروز غمینم و شرم است بر ما شرم است به ما که اینچنین رفت زهرا شرم است که دریغ کرده از یک امضا شرم است ز سکوت و گر نشستیم برجا شرم...
رضا شهابی به هر سازندگی ، تولید و ایاب و ذهابی یکی زحمتکش است مانند منصور و شهابی همیشه بوده انسان در پی راه و جوابی گهی در جستجو در...
بهنام موسیوند زانو چو نزد به ظالمان موسیوند افتاده به چنگال سیاهی در بند در بند دوباره همسفر با یاران آزادگی اش ز ریشه بود این همبند درد...
فرهاد سلطانپور جرمش چه بوده فرهاد , در دوستی چو معذور در بند رفت سلطانپور , چون شد رها ملکپور پول وثیقه را داد , پر زد ز بند چه مغرور کام...
رسول یک رسول دارد پیامی از هوا و آسمان یک رسول با زحمت است هر روز وشب دنبال نان یک پیامش میرسد بر حاجیان و مومنان یک پیامش میرسد بر توده...
پرپر شوند گلهایمان در هر طرف دزدیده مرواریدمان را با صدف گر ما نشستیم بیخبر یا بی هدف در دیده دشمن چه باشیم جز علف اهلی خبرگزاری هرانا –...