فرح واضحان
فرح واضحان بار دیگر پر شد از اشک دیدگان چون شنیدم داستان واضحان گرچه در خارج از ایران در امان همچنان شد سوی میهن او روان پر ز شوق از دیدن...
Amir Laki (AHLI)
فرح واضحان بار دیگر پر شد از اشک دیدگان چون شنیدم داستان واضحان گرچه در خارج از ایران در امان همچنان شد سوی میهن او روان پر ز شوق از دیدن...
چرا ما بیخبر هستیم ز روژین به بند افتاده چند سال است و غمگین اگر کرد است و جرمش بوده سنگین مبر از یاد کسی در دام چرکین اهلی روژین پایا”...
روژین ابراهیمی , دلنیا صبوری چرا هست دلنیا در بند و غمگین چه آید بر سر و بر جان روژین چرا شد جرم او اینگونه سنگین که شد لایق به این زندان...
روژین هوایی تیره و تار است و ننگین که داند در چه حالی هست روژین چه بوده جرم او اینگونه سنگین سزاوار شکنجه، بند و توهین دوباره دشمن ناپاک...
جنایتهای زنجیره ای گر به راز دیگری در کشور ما خیره ای گویمت من از جنایاتی که شد زنجیره ای تک به تک کشتند درون دام نامردانه ای عاقبت...
امیر حسین تهرانچی کشتند امیر حسین و کردند پنهان این سنگدلان خود سر و بی وجدان کی ترس به جانمان رسد زین هذیان آماده چو هست میهن ما از جان...
آریا بوی ستم پر گشته باز هم در هوا این دم رسیده این ستم بر آریا یک سو پر از فقر است و مردم بینوا یک سو پر از درد است و هستیم بی دوا گاهی...
رضا برادران در اصفهان در غوغا ، کشتند برداران را با گاز اشک آور چون، کشتند رضا کی حاشا همچون رضا شجاعان ، در میهنم بسیارند یاد آوریم...
رضا شریفی بوکانی هر سو شده قصه ای ز یک زندانی این لحظه ، رضا شریفی بوکانی آزاده دیگریست ، کردستانی افتاده به دست ظالمانی جانی در زیر...
هموطن , آیا تو میدانی که این جابر که بود؟ آنکه بر ضد ولایت شد ز جان حاضر که بود؟ همچو جابر گرچه بسیارند به بند ظالمان بر غم جابر و...
سینا قنبری این جوان کو پر ز مهر زندگیست عاشق میهن و این آزاده کیست؟ صد عجب اما ز جمع جانیان گفته بودند مرگ سینا خودکشیست گر که سینا جان...
مرگ شیطان گرچه ماندیم در سیاهی سالهای آزگار این سیاهی چون رود از آن چه باشد ماندگار آمد از ره ناگهان با ختبه هایش حیله کار آمدند با او ز...
ژاله در ره آزادگی بسیار هست از درد و غم هدیه میهن به روز عشق هم از ژاله بود کی هراسی در دل آزاده افتد زین ستم خون او همچون امید راه و...
مختاری برپا شده بود دیروز ، از شدت بیزاری افتاده به خون افسوس، امروز چو مختاری بر روی موتور آمد، مزدور به خونخواری با اسلحه و تیرش ، نیشش...
ارژنگ هر روز به یاد یک دلیریم دلتنگ امروز بیا که گشته یار ارژنگ این دم همه آمدیم از این ظلم به تنگ جان بر لبمان رسیده از این همه ننگ قدرت...
روح و تن در این سیاهی من به کس نفروختم همچنان بنشسته و چشم امیدم دوختم سوختم این دم که تا شاید بیاد آرد وطن تا بپرسیم تک به تک این دم چرا...
مهرزاد رحیمی روز بیست و پنج بهمن بار دیگر کشته داد ناجوانمردانه کشتند جانیان چون مهرزاد زاده مهر است رحیمی کی رود از یاد ما یاد مهرش ،...
خواهم که زنده مانم خواهم شوم به پا من ، با هر چه در توانم خواهم سروده ای از ، آزادگی بخوانم مرگ است همیشه ناچیز ، آزاده گر بمانم گر هست...
اسفند دلها پر از اندوهند ، جانها همه پر دردند بسیار شنیدیم ما ، افسانه که بس تلخند کی رفت ز یاد من ، هر بار از آن سوگند سوگند بر ایرانم ،...
حامد در اول اسفند پیام از قاصد اینبود که پر پر شده جان حامد آزادگی و راه وطن را عابد افسوس که مرگ، وصلتش را عاقد امروز اگر وطن شد از او...