محمدجواد پرنداخ
کشتند پرنداخ و کردند انکار در بند پلیدان بود او با اجبار در زیر پلی در اصفهان شد پیدا یاد آر محمد پرنداخ یاد آر اهلی محمدجواد پرنداخ ،...
Amir Laki (AHLI)
کشتند پرنداخ و کردند انکار در بند پلیدان بود او با اجبار در زیر پلی در اصفهان شد پیدا یاد آر محمد پرنداخ یاد آر اهلی محمدجواد پرنداخ ،...
دیدی که حسین فیض را هم کشتند دستان پر از خون چه آسان شستند دانیم که محمد به ره مردم رفت بسیار که رفته اند و بس در پشتند اهلی محمدحسین...
کشتند محرم چگینی با تیر کشتند , نبوده گرچه این از تقدیر مزدور کمین کرده چو با بیشرمی جز دولت و دین چه بوده اینجا تقصیر اهلی محرم چگینی در...
کشتند حسین اکبری با اغفال شرم است که بوده اوفقط شانزده سال باتوم زدند بر سر و جانش در بند برپا سازیم کنون به یادش جنجال اهلی حسین اکبری,...
بر ماست که سالار نماند گمنام قربانی پارام چو رفت در سرسام گفتند تصادف است نه تیری بر جان برماست دهیم به قاتلانش فرجام اهلی سالار قربانی...
حامد همدانی بود و همسنگر آزاده دلی به میهن خود زیور یاد آر که شورشی و معتاد نبود کشتند چو جانیان , مکاری انور اهلی حامد مکاری انور , از...
بیماری و فقر و اعتیاد و فحشا ، یا درد عزا و هر کجا هست دامی هر سو خبری هست ز یک زندانی یا هست خبری ز درد یک اعدامی امروز به خاطر آوریم...
تاجمیر روز عاشورا به پا گشتند جوانان دلیر بیگمان باید که یاد آریم ، امیر تاجمیر مردمان بر پا شدند در جستجوی یک تغییر ظالمان از هر طرف با...
بهروز جاوید تهرانی از بهروز تهرانی، با من بگو چه دانی آزاده ای زندانیست , این بهروز تهرانی هفت سال پیش جوانمرد ، گردیده بود زندانی جرمش...
سیامک پورزند فریاد سیامک رسد این دم بر گوش با مرگ پیام خود فرستاد پورزند گه میله زندان و گهی هم بیمار بگذشت بسی سال که او ماند در بند ...
اشکان در دوره حاکمیت نامردان محکوم به اعدام و جوان است اشکان بسیار به خاک و خون و یا در زندان در زیر شکنجه ها شدند بس قربان کی بود امید ز...
فانوس گفتنی ها دارم اینجا بیگمان ای بس از ایران و ای بس از جهان از دو بیتی ها و تا آوای مهر یا که از جان و خرد دارم نشان ترس و نادانی...
آزاده چه آسان جان داد ------------------------- در این همه ظلمت و زمان بیداد بر پا شده آزاده و آسان جان داد با نام دیانت و به نام ارشاد...
حسین اخترزند بس بشنویم ز یاران ، جان داده یا که در بند غمگین شدم من این دم ، از قصه اخترزند در اصفهان و از کار ، برگشته سوی دلبند افسوس...
داداشی هر روز به جان خسته هست اوباشی امروز رسیده نوبت داداشی اوباش و هر نوکر و هر فراشی افتاده به جان او چه با فحاشی هر روز پزند برای...
یک زن بیهوش را آویختند بر چوب دار سوی دیگر دل سیاهان کرده با هم غارغار بیگناهی یک طرف گرید و نالد زار زار سوی دیگر میزنند جار از خدا و...
جاوید هوتن کیا ----------------------- بیا کنیم کنون وفا به یاد هوتن کیا جاوید به بند ناروا به چنگ هر چه بی حیا درد و بلا به ما چرا به پا...
فریدون فرخزاد شب بود در ایران بس پریشان بود وقتی که ایران دست شیطان بود آزادگان را وقت طغیان بود برپا شد او چون جزو مردان بود وقتی شرافت...
به یاد شیرزنان در بند .... منم یک شیرزن یا شیرمردم خطا یم را ندانم من چه کردم صدایم کن که در اعماق دردم دمی گرمی بده بر جان سردم اهلی
شرم باد بر مکتب و ایمان تو ای بیخبر چونکه تیغ جهل خود را بر سر زن میزنی ای که در ظاهر تو هم میهن و هم جنس منی گر که همراهی به نامردان کجا...