Amir Laki (AHLI)

دارم کنون رویایی ، خوانم کنون آوازی تا بر فراز دریا ، با هم کنیم پروازی پرواز من از شادیست ، انسانیت ، آزادیست آواز من ز مهر است ، گردیم...

هر جنبش زنان، از آزادگی و انسانی همواره یاد آورد , از آذر درخشانی رفتی کنون و همرهان نشسته به سوگ همواره در سینه آزادگان تو میمانی اهلی...

اندک اندک من و تو زمزمه آغاز کنیم همه فریاد شویم و دل خود باز کنیم و اگر در ره آزادگی همراه شویم برسد موسم آزادی و پرواز کنیم اهلی

گر دیو برون رود فرشته ز در آید باید که فرشته را بپرسی که چه خواهد گه دیو گهی فرشته ، انسان همه زاید امید که انسان ز در آید و که پاید اهلی

کاش بودند دو سه تا این همه مار و گرگان کاش همراه نبودند همه جا مزدوران گرچه گردیم رها ما ز دهان دو سه گرگ مانده بر جا همه در ریشه ولی این...

چون آب گذر کرده ز یک رود و آبشار کی هست امید آمده آن آب دگر بار ؟ یاد آر چه خوش بوده به تن آب گنهکار هر لحظه که ارزد تو همانگونه به یاد...

کاش میشد که رود کینه برون از دل ما ز سیاهی و ز کینه چه شود حاصل ما کاش میشد که خرد گم نشود در ره مهر کاش میشد خرد و مهر شود منزل ما اهلی

پولی از بابای معتادم رسید دست شما چون سپرد بابا به صاحبخانه مان یک شب مرا من ندانم روز آخر روز پاداش و جزا گر خدا از ما بپرسد یا که ما...

گفته بودند تنگه هرمز ببندند هر کجا دشمنان همواره مانند از خلیج ما جدا این زمان اسرار پنهان شد به مردم برملا یک طرف سرلشکر است و یک طرف...

گر ز مهر و احترام روزی شویم ما دست بوس به ، نباشد دست یک اخمو و بی مهر و عبوس گرچه فرقی نیست برای جیره خوار و چاپلوس گر که دست است یا که...

خود فریبی گر کنیم آسان زند کس گولمان خوش به پروازیم ندانیم کیست چون بر کولمان رفته آزادی ، شرف ، انسانیت ، هر آبرو ما چه خوش هستیم که بر...

من نمیخواهم کسی از من نگهداری کند یا که بر من مهربانی ها و یا یاری کند تا نشستم، چون به جا هست دولت این ظالمان کی رسد از دست یزدان هم که...

دلداده به اندیشه و اهل سخن هستم شد لحظه شادی و جدا از بدن هستم در این ره آزادگی ، مهر است چو پناهم دلداده به مهر، عاشق عاشق شدن هستم با...

روز شادی آمده تا ما بپوشیم رختمان در کنار هم شویم شاد تا شکوفد بختمان گرچه گاهی هم شکوفایی نباشد سهم ما کار و رنج و یاس و سختی میکند...

آمدم من با شب یلدا جهان دوستی آورده با خود ارمغان دشمنی دیدم و دیدم بس زیان بهتر از مهر من ندیدم بیگمان اهلی

Nov. 2011 زنی هستم مبارز من در این میدان و پهنه سراپا پر ز فریادم که میآیم به صحنه چو با هر ذره از جانم به جویم حق زنها کجا شرم است مرا...

چل سال ما نشستیم , با وعده از دجال ها با آنکه میشکستند , هر دست و پا و بال ها در سال مرگ دریغا , پر کرده ایم یخچال ها دیگر کسی نگوید , صد...

گشتیم جدا ز فردا , گشتیم جدا ز دیروز گشتیم جدا ز ویروس , گشتیم جدا تر امروز روزی رها و آباد , سالم و شاد و پیروز گویم تو را من آن روز ,...

این سینه غرق خون است , هرگز ولی نخفته ست خاموش و پر ز درد است , دردش به کس نگفته ست در اشک فقط سه حرف نیست, بسیار حرف نهفته ست در اشک من...

در هزار و سیصد و پنجاه و هفت کاش کس از خانه ای بیرون نرفت کاش میشد تا کرونا میرسید مانده بر جا کیش و آیین , پول نفت اهلی