مینی کیلینک
شاید این درد و غم این دم سینه ما را گشاد شاید آرد فاجعه در میهن ما اتحاد اتحاد مردم این دم گر که یابد امتداد میهن آباد ، مردم آزاد ، گشته...
Amir Laki (AHLI)
شاید این درد و غم این دم سینه ما را گشاد شاید آرد فاجعه در میهن ما اتحاد اتحاد مردم این دم گر که یابد امتداد میهن آباد ، مردم آزاد ، گشته...
در دل نرسد مهر و وفا مهریه چون هست ناحقی و فقر کی بروند فطریه چون هست فقر است به جا ریشه این درد چو به جا هست درمان نشود درد بشر خیریه...
افطار کجاست ما شب و روز گشنه و تشنه هر روز یکیست در رمضان روزه نداریم از گشنگی است روزه ما این ز دعا نیست گر روزه گرفتیم به هوا زوزه...
کاش میشد خاطرات درد خود از یاد برد خاطرات خوش به یاد آورد وهرگزغم نخورد گر به دنیا آمدیم آزاد و شد بندی به پا کاش میشد رفت از این دنیا...
جز مهر آدمیت جرمش چه بود ورزنده در چهره ویرانی ، با جان و دل سازنده افتاده گرچه در بند ، کی بوده او بازنده یادش همیشه برجاست در این ره...
میکنم دستم به سوی آسمان من در عبادت مینهم دستم به روی چشم و دل من از ارادت از ارادت بر زنان و دین و ایمانم کنون من مینهم دستم به آنجایی...
یک خانه شود ساخته از کاهگل و خشت یک خانه ز سنگ است ولی صاحب آن زشت ویران شده گر خانه خشت هست به جا سنگ با من تو مگو کار خدا بوده که بنوشت...
از زمین و آسمان بر ما چرا غم میرسد مانده ایم در انتظار شاید که مرحم میرسد گرچه روزی نوبت شادی ما هم میرسد تا که بر جا مانده ایم همواره...
گر تو پنداری که مردی و ز زنها بهتری گه ز دین است گه خرافات اینچنین خوش باوری بر خودت باغ بهشت بر من جهنم آوری هر دم از باغ بهشتت میرسد بر...
در جهان ما نبردی ماندگار است تا ابد جنگ نادان با خردمند جنگ جهل است با خرد نوبت ما در نبرد خوب و بد روزی رسد تا بیابیم جای خود را در کنار...
در عجب از آن مباش گر این زمان خوابیده ایم چونکه خود را بی تعهد هر کجا نامیده ایم گر که بینی از حماقت هم به خود بالیده ایم ریشه خود را چو...
کیمیا را چو بپرسی هنرت هست کجا با تو گوید هنرم هست در این راز بقا گرچه ساز غم خود را همه جا داده صدا با تو گوید که بلند است سرم من چه گدا...
دشمن نسل بشر چیست به جز جهل بشر چه عجب گر که به جا مانده از آن عصر حجر ز خرافات و ز هر باور بیرنگ و ثمر چه گذشت بر سر مردم و چه بس مانده...
برخی شده آواره و یا در تبعید برخی شده دلمرده و ای بس نومید آزادگی است که بر همه جان بخشید آزاده به خاطر آور این دم فرشید اهلی فرشید فتحی...
با نام بشر اگر که کردیم کشتار در ریشه باور است و مغزی بیمار هر آنچه که باور تو هست و معیار آزار مده به هر چه باشد جاندار اهلی ببرها را با...
این حامیان شیطان ، گر میزنند به او سنگ از روی همرهی هست ، گردیده اند چو دلتنگ چون میروند به منزل ، فردا به او زنند زنگ حج بوده یک بهانه ،...
ما گرچه که در کشور خود مکه نداریم با دکه خود بوده که ما بر سر کاریم از مکه و تهران و به هر گوشه عالم ما کاسب دین و همه هم ایل و تباریم...
گر هست ولایتی ز شیطان اینجا کی بوده ولایت از پلیدی تنها این کاخ سیاهی ست اگر این دم برپا آبدارچی و دژخیم و ولی شد اجزا اهلی اگر ولایتی...
پاک و پاکیزه ، رها از کینه ها جان و روان اشک شادی است روان در هر کجا از دیدگان دختران در دست دارند گل و بافند گیسوان با لباس زرد و نارنجی...
با سلاح عقل و هوش این دم به یاری بشر باید شتافت جز سیاهی ها و نفرت جنگ و غارت گر کسی اینجا نیافت باید همره شد و از انسانیتها بار دیگر...