دختر جوانم
دختر جوانم ---------------- من جوانم ، من جوانم ، نونهال شهرمانم دختری هستم مبارز، دختری بس دلجوانم گرچه زیبا، مهربانم، گرچه عشق است...
Amir Laki (AHLI)
دختر جوانم ---------------- من جوانم ، من جوانم ، نونهال شهرمانم دختری هستم مبارز، دختری بس دلجوانم گرچه زیبا، مهربانم، گرچه عشق است...
زن ریشه های دنیاست امروز روز زن هست روزی که حق خود خواست روزی که زن به پا خواست ، روزی برای دنیاست در داستان هستی ، چون شعر ها و رویاست...
همیشه دوست خواهم داشت دوست دارم من همیشه آن صدایت دوست دارم من همیشه روی ماهت گر بمانم میشوم زنجیر پایت میروم من تا رها باشی به راهت...
همواره با مهر به هر سو بنگرم چون از تو بینم روح و جانی تو را من دوست خواهم داشت همیشه هر زمانی اگر مانم شوم زنجیر پایت خود بدانی روم من...
خوشبختی ---------------------------------------------- اگر پرسی ز من معنای خوشبختی چه باشد بگویم من چه خوشبختم که شور بختی نباشد بمانیم...
آتش زده ای اگر تو بر خرمن من بر ریشه و اندیشه و یا بر تن من از نیکدلی سخن مگو یا از مهر آخر تو بگو چه هستی جز دشمن من اهلی
یاد در میان خاطراتم گر بجویم یاد کس یاد مادر اول اما یاد یار آید سپس خوش به آن مهرم که میرایی ندارد در دلم زنده میماند چو با من تا که من...
آدمیت زنده هستیم در جهانی پر ز تاریکی و غم پر ز دزدی و خیانت پر ز تبعیض و ستم پر ز جنگ و مرگ و کشتار پر ز بیکاری و درد از تجاوز ، فقر و...
پدر دخترم من ، سوگل باغت و یا آقا پسر من چه خندانم که دستت هست به دستانم پدر مهر مادر گرچه هست همواره با من شعله ور مهر تو کرد زندگانی را...
چو شکستی دل کس را ز چه خود ناله کنی ناله از بخت بد و ناله ز هر چاله کنی هر کجا دیده تو خود را و ندیدی دگران تو سزاوار شوی ، ناله چو...
از نو بسازیم خانه ات گر پلیدان کرده این دم از همه بیگانه ات نیست باک با دوستان از نو بسازیم خانه ات صد اسف چون من شنیدم از دل ویرانه ات...
چرا دیر یا زود پاسخی باید بجوییم و بسازیم این جهان چونکه امروز میتوانیم ما بسازیم این جهان فردا چرا من نمیدانم چرا از بی غذایی مرگ هست بر...
عزا دارم امروز عزا دارم ، درمانده و بیمارم رفتی چو تو از پیشم، من مانده عزا دارم امروز غم خود را، از سینه برون آرم از دیده چو میبارم، این...
این قلم این قلم در یاد یارمهربان غرقه در شوق, یاد مهتابش گرفت در قلم گر مانده بر جا یک توان این توان ازقلب بی تابش گرفت یاد اشک شادی اش...
روزی آید که از این خواب تو بیدار شوی روزی آید ز خطا یت تو خبر دار شوی گرچه این دم تو ز خودخواهی خود کور شدی روزی آید که بدانی و تو بیزار...
همدل کیست که دروازه قلبم گشود آمده مهمانی و قلبم ربود کیست که کرد جان و دلم را کبود ضربه بی مهری به جانم فرود کیست که آواز دلم را شنود...
یاد آر ... ای دوست دمی بنگر ، در سینه چو غم دارم از دیده چو خون بارم ، این غم شده اشعارم امروز گرفتارم ، آزرده و بیمارم وین درد و غم خود...
خاک پدر کجا هست مادر بگو برایم ، تا از پدر بدانم خاک پدر کجا هست آنرا بده نشانم قبرش بده نشانم تا گل سرش فشانم نام پدر چو دارم ، همواره...
سهم هر اندیشمند است نیشتر جان و قلب او ز غمها ریشتر آنکه نادان خوش ز جهل خویشتن هر که داند بیش دردش بیشتر اهلی
قدر کفشت را بدان گرچه داری غم به دل اشکی به دیده این زمان گرچه پنداری که پر شد سینه با درد نهان گرچه پنداری تو خود پر دردتر از دیگران هر...