Amir Laki (AHLI)

در اینجا یا در آنجا در آمریکا یکی کشتند تو گویی انقلاب است در ایران میکشند هر روز و میگویند ثواب است در اینجا حق پرسش نیست و یا حق عدالت...

سرطان زندگی چیست اگر من نکنم این پیمان زندگانی همه جا کرده فروزان ، الوان همچو رودی به خروش آمده و در جریان جستجو کرده ز هر پیچ و خم و هر...

من ندارم اعتقادی جز به انسانهای پاک من ندارم بر نژادی بهتر هرگز اعتقاد از زبان و از نژاد برترت با من مگو چونکه هست با راه انسانها و با من...

با یاد ماری کوری, زن و انسانی بزرگ و آزاده نوری و کوری شویم حیران کنون از قصه نوری و کوری بیاییم با خردمندی شویم بر قصه ژوری یکی نادان و...

سرمست در مه اول مه شده یادآور پیروزی حق چون نسیمی رسد هر سال که سرمست شویم کارگر ، پیشه ور و برزگر و زحمتکش گر که آزادگی است راه تو همدست...

همبستگی جای هر خودخواهی و خود بینی و یکدندگی بر همه آزادگان یک راه هست ، همبستگی ناله ها داریم و گه بنشسته با افسردگی روز و شب گه در...

دستمزد گر که هست زحمتکشان را یک هدف حق خود خواهند و جویند هر طرف حق گرفتن سهل و آسان گرچه نیست نیست مروارید میان هر صدف کارگر هر روز و شب...

پیامبر به نام خداوند بخشنده و مهربان اگر آفریدی و هستی خدای جهان و گر بار دیگر فرستی تو پیغمبران بگو تا پیامی ز مهر آورند ارمغان در عالم...

ای بسا آیات که نازل شد برای جنگ و قدر تا گرفت جان جنگ قدرت در کنار چاه بدر پلکانی شد تجارت با سیاستها و تیغ از ره آمد حاکمی نو اندک اندک...

تنها نباشد من به پا هستم که دیگر کودکی تنها نباشد تا که دیگر کودکی تنها در این غمها نباشد تا که دیگر دست ناپاکی بر این جانها نباشد تا که...

دختر افغانی ساکت منشین برجا , ای محفل انسانی بنگر که چه ها کردند با دختر افغانی گر دیده جنایت را , گر شاهد هذیانی ساکت منشین بر جا , بر...

لپا سوتزارا رادیچ ای بس که ماندگارند , همواره مانده در یاد آنان که گشته از جان , آزادگی و فریاد لپا سوتزارا رادیچ , آزاده بود که جان داد...

سرطان زندگی چیست اگر من نکنم این پیمان زندگانی همه جا کرده فروزان ، الوان همچو رودی به خروش آمده و در جریان جستجو کرده ز هر پیچ و خم و هر...

تروریست کشتار بشر نیست روا، نیست روا ، نیست تاریک و سیاه است چقدر قلب تروریست کشتند یکی را که یهودی ست و مسیحیست کشتند دگری چون پی شهزاده...

حال پناهنده چه میدانی تو از حال پناهنده ، چه میدانی؟ ز هم میهن که در غربت در آزار است چه میدانی برون از آن سیاهی ها ، بسویی چون گریزانی...

من نمیخواهم کسی از من نگهداری کند یا که بر من مهربانی ها و یا یاری کند تا نشستم، چون به جا هست دولت این ظالمان کی رسد از دست یزدان هم که...

رنگ از داستانهای جان و خرد شبی در محفلی شد گفتگویی سخنها شد ز رنگ و بی وفایی در آنجا گرچه بود مرد سیاهی کسی میگفت سخن با خود نمایی سپید...

روز خوش در این روزی که شاد است هر کجایی اگر سرخی ، و سبزی یا حنایی اگر در قلب خود خوش با دعایی اگر شادی به منزل یا سرایی مبر از یاد هر...

مسیح یک سو، حماقت است و زور است و فقیه یک سو بشارت است ز عیسای مسیح در دست یکی هست صلیب ، یک تسبیح یک روضه بخواند و دگر هست فصیح گر هست...

روز شادی آمده تا ما بپوشیم رختمان در کنار هم شویم شاد تا شکوفد بختمان گرچه گاهی هم شکوفایی نباشد سهم ما کار و رنج و یاس و سختی میکند...