رسد در دست ایرانی
ز یک دست گر صدایی نیست , و گر تنها و نالانی بیا تا دست هم گیریم , که با هم کرده طغیانی در این دوران بحرانی , بیا نو کرده پیمانی که میهن...
Amir Laki (AHLI)
ز یک دست گر صدایی نیست , و گر تنها و نالانی بیا تا دست هم گیریم , که با هم کرده طغیانی در این دوران بحرانی , بیا نو کرده پیمانی که میهن...
کردهای قهرمان هست بسیار قصه و افسانه های جاودان کی شود آن داستان کردهای قهرمان هر طرف افسانه ای از قهرمانی ارمغان گرچه بس این قهرمانان...
در خداحافظی با خائنان و بیگانگان همه ی آزادگان باید همصدا و برپا باشند. ------- خداحافظ به فرمانده خداحافظ به فرمانده ، خدای درد و نادانی...
خارج از ایران نپرسند گر ز کشتار و جنون بوی نفت هست گر نکردند حس در ایران بوی خون گشته برپا بر ستمکاران نمانیم تا زبون سرنوشت خود بدست خود...
زن هستند اگر نیمی از انسانها زن هستند زنان مادر به هر چه زادن هستند زن هست و زندگی ، آزادی و مهر زنان تا ریشه های گلشن هستند ز روز اول...
دلم خون شد ز بام زندگی افتاد غزاله بپا خیزیم چه جای گفتگو هست یا مقاله دریغا چونکه افتادیم به چاه از ترس چاله اسیر چنگ ناپاکان شد هستی...
زنی زنی در کشور من نان ندارد اگر چه مادر است خود جان ندارد دلی دارد شکسته گرچه پر درد به درد دل کنون درمان ندارد پر است از شور و عشق...
گشته برپا بیا تا ما کنون چون موج دریا گشته برپا بیا تا ما برای نسل فردا گشته برپا بیابیم بال آزادی چه زیبا گشته برپا بیا تا پر زنیم بر...
روز پیوستن رسید در پی آزادی امروز ، روز پیوستن رسید روز پیکار و نبرد و عشق بر میهن رسید روز برپایی مردم ، مرگ اهریمن رسید روز عشق کیش و...
تا بجاییم در خموشی ، هیچکس آسوده نیست در سکوت ما ستم را چونکه یک محدوده نیست آنچه بر آید ز یک دست ، بخشی از دستان ماست گر بپاخیزیم ز...
ما شدیم با تو مهسای امینی ما شدیم جان خود دادی که هم آوا شدیم مشعل جانت گرفتیم چون بدست بر سیاهی زمان برپا شدیم کی شنید کس ناله ها مان تک...
ایرانی ای آنکه صدای درد را میدانی آیا تو شنیده ناله از ایرانی ؟ این دم چو خموش و بیصدا میمانی فردا تو مگو ز مرگشان گریانی گر ترک و بلوچ و...
گرچه دشمن هر چه بود از ما ربود گرچه در خاک وطن آسان غنود گرچه هر آیین نیکو را زدود نسل مزدوران بیفتد دیر و زود اهلی...
ما شدیم با تو مهسای امینی ما شدیم جان خود دادی که هم آوا شدیم مشعل جانت گرفتیم چون بدست بر سیاهی زمان برپا شدیم کی شنید کس ناله ها مان تک...
این ارمغان ملاست تا دین و دولت ما ، از جهل و ترس در اینجاست کی راهی از رهایی ، بر مردمان هویداست امروز اگرچه مهساست ، فرداست که نوبت ماست...
با نام آسمانها ، بس وعده ها که دادی در جای آن آوردی ، هر نکبت و بیدادی بشنو کنون ز میهن ، از هر طرف فریادی ما حق خود میخواهیم ، زن،...
مهسا کشتند به تیغ نفرت دین مهسا کشتند و کرده هر جنایت حاشا امروز شکسته جان مهسا دردا شرم است خموش نشسته گر ما برجا امروز دلم شکست و شرم...
کشتن انسان بنام یک خدا ارشاد نیست نفرت و آزار بنام دین بجز بیداد نیست میهنم شایسته ی چنگال هر جلاد نیست شرم بر خاموشی ما گر ز ما فریاد...
تو زن باش اگر مردی در این کشور تو زن باش به پا بر دشمنت از جان و تن باش و هر جا در وطن دیدی ستم را به پا بر دیو و دد یا اهرمن باش بیا در...
برد سیل آمد و خانه های ما برد ملای محل روزی ما خورد ای بس که از این درد و بلا مرد این دولت و دین اگرچه نشمرد جانهای بسی ز نفرت افسرد ای...